ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مگر ارزش ابالفضل به چشمهاى قشنگش بوده ؟!
چیز دیگرى که بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم، استفادهى از مدحها و تمجیدهاى بىمعناست، که گاهى هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت ابالفضل(سلاماللَّهعلیه) صحبت مىشود؛ بنا کنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش ابالفضل به چشمهاى قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر ابالفضل را دیدهاید و مىدانید چشمش چگونه بوده؟! اینها سطح معارف دینى ما را پایین مىآورد.
معارف شیعه در اوج اعتلاست. معارف شیعى ما معارفى است که یک فیلسوفِ در غرب پرورش یافتهى با مفاهیم غربى و بزرگ شدهى آشناى با معارف فلسفىِ غرب مثل هانرىکُربن را مىآورد دو زانو جلوى علامهى طباطبایى مىنشاند؛ او را خاضع مىکند و مىشود مروج شیعه و معارف آن در اروپا. مىشود معارف شیعه را در همهى سطوح عرضه کرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامى بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوفها. ما با این معارف نباید شوخى کنیم. ارزش ابالفضل العباس به جهاد و فداکارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عین تشنگى و بر لب آب، بدون اینکه شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد. ارزش شهداى کربلا به این است که از حریم حق در سختترین شرایطى که ممکن است انسان تصورش را بکند، دفاع کردند. انسان حاضر است در یک جنگ بزرگ و مغلوبه برود و احیاناً در حرارت جنگ کُشته هم بشود – که البته مقام خیلى والایى است، همه هم حاضر نیستند، شهدا و مجاهدان فىسبیلاللَّه معدودند؛ در زمان ما هم بحمداللَّه شهداى برجستهیى داشتهایم – اما شهید شدنِ اینطورى در آن میدان جنگ، با شهید شدن در صحنهى کربلا، با آن غربت، با آن فشار، با آن تشنگى، با آن تهدید به اذیت و آزار کسان انسان، خیلى تفاوت دارد. انسان خیلى اوقات مىگوید من حاضرم در این میدان جانم را بدهم؛ اما چهکار کنم، بچهام دارد از گرسنگى یا از بىدارویى مىمیرد؛ این مىشود یک بهانه براى انسان. انسان گاهى ملاحظهى ناموس خودش را بیشتر از جانش مىکند؛ ملاحظهى بچهى شیرخوارش را بیشتر از جانش مىکند. انسان در این میدان برود، بچهى شیرخوارش هم باشد، زنش هم باشد، مادرش هم باشد، ناموساش هم باشد، همهى اینها هم در معرض خطر قرار بگیرند و پایش نلرزد؛ ارزش ابالفضل، ارزش حبیببنمظاهر، ارزش جُون در اینهاست، نه در قد رشیدش یا بازوى پیچیدهاش. قد رشید که خیلى در دنیا هست؛ ورزشکارهاى زیبایى اندام که خیلى هستند؛ اینها که در معیار معنوى ارزش نیست. گاهى روى این تعبیرها تکیه هم مىشود! حالا یک وقت شاعرى در یک قصیدهى سى، چهل بیتى اشارهیى هم به جمال حضرت ابالفضل مىکند؛ آن یک حرفى است؛ ما نباید خیلى خشکى به خرج دهیم و سختگیرى کنیم؛ اما اینکه ما همهاش بیاییم روى ابروى کمانى و بینى قلمى و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، اینکه مدح نشد؛ در مواردى ضرر هم دارد؛ در فضاهایى این کار خوب نیست.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۸۴/۰۵/۰۵
شما می توانید با ثبت نام در سایت زیر ماهانه 150 هزار تومن درآمد داشته باشید
http://takrank.com/user/user_register.php?lang=fa&ref=101820901
سلام
ممنون
باران زخم و خنجر ، یعنی برادر من
عباس ! دست هایت ، گل های پرپر من
می بویمت برادر !بوی بهشت دارند
این زخم ها که باشد باغ معطر من
امروز مشک آبت گردیده است پاره
فردا ستیز دارد حلقوم اصغر من
آوار می شوند این فریاد تشنگی ها
ای شطّ سرخ – عباس – بعد از تو بر سر من
این فصل بی تو سخت است ای کهکشانی از زخم
برخیز ! یاری ام کن ، برخیز یاور من
برخیز ! آسمانم ، غمگین وبی قرار است
ای ماه شرحه شرحه ، درخون شناورمن
ای اشک !یاری ام کن از التهاب این دشت
خشکیده ، شاخه شاخه ، نخل تناور من
فریاد « یا ابا الفضل » از علقمه بر آمد
افتاده است از اسب ، نعش برادر من
تشییع پیکرش شد ، اما نمی شود باز
این کوچ ناگهانی یک لحظه باور من
ماه بنی هاشم و ماه حسین
وی قمر لشگر هفتاد ودو
تاج سر لشگر هفتاد و دو
می روی و می رود از دل قرا ر
می روی و مانده زمین ذوالفقار
می شکند پشت حسینت ولی
می شود اسرار علی ،منجلی
سلام.از وبلاگ منم سر بزن.اگه میشه منو در لینک دوستان یا همون لینک وبلاگ ثبت کن.ممنون